تابناک اصفهان: «هر کسی از خانه قهر میکند، خواننده میشود»؛ این ضربالمثل هرچند ظاهرا جنبه شوخی دارد، اما کنایه تلخی است به اوضاع نابسامان موسیقی ایران و این دید که فعالیت در زمینه موسیقی به زعم بسیاری بیشتر تفنن است تا شغل و شاید هر کسی با هر تخصصی میتواند در گوشهای از آن فعالیت کند.استودیوهای ضبط موسیقی پر شده از جوانهایی که با اندک سرمایه پدر قطعه ای آماده و وارد بازار میکنند و کیفیت موسیقی با این ملغمه غیرتخصصی خدشهدار میشود، اما جای کاربلدها و افراد متخصص موسیقی ما کجاست؟
سینا فرزادیپور، نوازنده و مدرس موسیقی اصفهان، بحث تولید موسیقی را از اساس بررسی میکند و به ما میگوید: ما چه باید تولید کنیم؟ باید به نظر کارشناس رجوع کرد و دید نظر منِ کارشناس به عنوان نوازنده درباره تولید آثار فرهنگی در زمینه موسیقی چیست؟ حال باید دید کارفرما از من چه میخواهد؟ کارشناسان و یک سری از کارفرماها به این موارد به دید بازاری و کسب درآمد و با این دید که این هم یک راه ارتزاق است و باید کسب درآمد داشته باشیم، نگاه میکنند. بسیاری از کارشناسان عوامانه فکر میکنند؛ بدین معنی که باید اثر را در سطحی تولید کنیم که عوام را جذب کند که خود باعث ایجاد یکسری مشکلات میشود. کارشناسان دیگر هم هستند که اعتقاد دارند هنر را باید به مثابه هنر کار کرد و سطح فرهنگی جامعه را بالا کشاند. برخی هنرمندان هم در حد تعادل قرار دارند و میگویند در سطح خوبی باید کار ارائه دهیم که ضمنا جذب مخاطب را هم همراه خود داشته باشد. تعداد این افراد قلیل است و کار دشوار، لذا خیلی به این مساله پرداخت نمیشود. این همان مساله هنر برای هنر و هنر برای مردم است که سالیان زیادی است مطرح شده و خیلی بحثها بر سر آن بوده است. فرزادیپور ادامه میدهد: از سوی دیگر اگر من میخواهم یک کار خوب فرهنگی تولید کنم و به عنوان یک متخصص میدانم چه باید انجام دهم و چه پازلهایی را باید کنار هم قرار دهم تا چه طرحی به دست آید، کارفرمایی که بالای سر کار من حضور دارد چه درکی از این مقوله دارد؟ کسی که کار را به من سفارش داده، چقدر میخواهد هزینه کند؟ موسیقی هنری است که به شدت انتزاعی است و توضیح آن به شدت سخت. اینکه من ایده موسیقیایی در سر داشته باشم و بخواهم آن را توضیح دهم، به شدت دشوار است. ممکن است اگر برای دوست موزیسینم بخواهم توضیح دهم، آنقدری ایده را بفهمد که شاید چیزی هم به آن اضافه کند یا ایرادی به آن بگیرد، اما یک فرد غیرمتخصص متوجه نخواهد شد. متاسفانه افرادی که در رأس کار و به عنوان مسوول قرار میگیرند به لحاظ تخصص سررشتهای ندارند. متخصصها هم خود بر دو قسم هستند؛ آنهایی که میدانند چه میخواهند و نیاز جامعه چیست و هنرمندی که از قِبل این مساله کسب درآمد میکند. این نوازنده ادامه میدهد: زمانی افتخار میکردند که دو روز در میان یک کاست موسیقی بیرون میدهند، بدون توجه به اینکه این کاست چه نیازی از جامعه را برطرف میکند. کسی مثل استاد شجریان در سال یک کاست بیرون میدهد، اما این یک کاست تاثیر فرهنگی و زیربنایی دارد. دیگر مشکل موجود درگیریهای مالی است. کسی که نمیخواهد بازاری کار کند و تکلیفش با خودش مشخص است، به سراغ سازمانهای دولتی نمیرود، چون خیلی وقت ها کسی که به سراغ این ارگانها میرود نتیجه کارش سطحی میشود. موسیقی پاپی که الان در جامعه تولید میشود هم به نظرم به ما تعلق ندارد. موسیقی پاپ ما، موسیقی کوچهبازاری است که قبل از انقلاب تولید میشد و همچنین موسیقی محلی و موسیقی آئینی مال ماست، اما متاسفانه موسیقی دیگری به عنوان موسیقی پاپ ما در حال ارائه است.امیرفرزان شارقی، نوازنده دیگری است که به وضعیت کارفرماهای خصوصی و دولتی اشاره میکند و میگوید: در کشورما دو نوع کارفرما وجود دارد: خصوصی و دولتی که متاسفانه وضعیت هیچکدام تفاوتی به حال جامعه موسیقی ندارد. برخی شرکتها هستند که در زمینه نشر موسیقی فعالیت دارند و به طور اخص با یک سری هنرمند خاص همکاری میکنند که غالبا هنرمندان و به بیان بهتر خوانندگان شناختهشده هستند. اگر بخواهیم تولیدی داشته باشیم، باید به سراغ این شرکتها برویم. به جای اینکه ما درخواست خرید اثر را داشته باشیم با این حرف مواجه میشویم که باید هزینه کنی! چون برای امثال خواننده ما شناختهشده نیست. خیلی از آهنگسازها با هزینه شخصی کار میکنند. از طرف دیگر درآمدها هم زیاد نیست و نهایتا بعد از یکی، دو سال زحمت نشر سیدی به 1000 عدد در کشور منتج خواهد شد.او با اشاره به مشکل کپیرایت، حق را به این شرکتها داده و ادامه میدهد: کپیرایت در کشور ما رعایت نمیشود. با بیرون آمدن آلبوم در کمتر از 48 ساعت، در اینترنت قرار میگیرد و همه به صورت رایگان دانلود میکنند. هیچ پیگیری هم نمیشود و از این نظر حق تولیدکنندهها و موسیقیدانان نادیده گرفته میشود. شارقی وضعیت کارفرمای دولتی را هم چندان مطلوب نمیداند: کارفرمای دولتی هم با یک سری موسیقیدان مخصوص کار میکند. هنرمند خلاقی که میخواهد با ایده خودش کار کند و اثر نویی خلق کند، نمیتواند در چارچوب مشخص ارگان دولتی محدود شود. تمام کسانی که با ارگانهای دولتی کار میکنند، موظف هستند در این چارچوب کار کنند. کارها با یکسری موسیقیدان حقوق گیر انجام میشوند و معمولا هم کارهای شاخصی از این جریان بیرون نمیآید؛ تکراری است یا مشابه کارهای تکراری قبلی که در ایام خاصی هم پخش میشود. البته این بدان معنی نیست که کار غیر دولتی، هیچ چارچوبی ندارد و غیرمذهبی یا غیر سنتی و غیر آئینی است، بلکه هنرمند میتواند بدون همکاری با نهاد دولتی با اعتقادات مذهبی و ملی میهنی خود، کار نویی خلق کند. چارچوبهایی از این دست که این سازها قابلیت شنیده شدن و این ترانهها قابلیت خوانده شدن دارندو ... هنرمند را محدود میکند. در نتیجه هنرمند خلاق داخل ارگان محدود میشود و هنرمند خلاق دیگری هم از بیرون جذب نمیشود. سالهاست کارهای دولتی را میشنویم که هیچ اتفاق خاصی برایشان نیفتاده. یک سری خواننده هستند که تولید زیادی در سال دارند، اما مردم هیچکدام را گوش نمیدهند و برعکس هنرمندی هم هست که در سال یک تولید دارد، اما میلیونها نفر به آن گوش میدهند. پیشنهاد شارقی تشکیل ارکسترهایی است که نوازندگان را به استخدام خود درآورند: یک حالت ایدهآلی وجود دارد که تا کنون در کشور ما اتفاق نیفتاده است . اینکه موسیقیدانان ما جذب گروهها و ارکسترهایی شوند که حقوق پرداخت کنند. در کشورهای اروپایی هر شهر چند ارکستر بزرگ دارد که نوازندگان و فارغالتحصیلان موسیقی را جذب میکنند و همه اینها حقوق دریافت میکنند. اما داستان ما به این صورت است که هرچقدر هم نوازنده خوبی باشی، بعد از ماهها تمرین هزینه جزئی برای شبهای اجرا دریافت میکنی،در نهایت هنرمند ما مجبور به روی آوردن به تدریس میشود. مساله مهم این است که اگر موزیسینهای ما امنیت شغلی داشتند وضعیت به مراتب بهتر بود.نسیم خادم عباس.اصفهان زیبا