«هادی غروی» افتخار ایران و نخستین استاد بشردوست از ۱۱ سالگی پا به عرصه امداد و نجات جان آدمیان گذاشت و در سن ۱۸ سالگی تدریس امداد را فی سبیل الله آغاز کرد، بیش از ۵۰ سال زیر یک علم با همان مشی و طرز فکر و انگارههای ذهنی ثابت قدم ماند و جان صدها انسان را در سختترین شرایط نجات داد.
با نخستین استاد بشردوست ایران؛ از خانه بیمارستانی تا کلاسهای بیهزینه
او میگفت و من میشنیدم، او میگفت و من میآموختم انگار به ترجمان واژه انسانیت رسیده بودم، هنرش استمرار در ایثار بود و نمونه بارزی از مشی، اندیشه، تفکر و انگیزه خدمت بیمنت را تداعی میکرد.
همرزم مردان و زنانی که نوعدوستی را معنا کردند و عشق به انسان را به درجه اعلا رساندند، امدادگرانی ثابتقدم در ایثار و فداکاری که تلاش میکنند سفیر صلح و دوستی و فرشته نجات مصدومین و گرفتارانی باشند که جانشان در چنگال حوادث اسیر است.
در جهان برجسته و نامآور است، نامآوری از ایران و زاده پایتخت تاریخ و تمدن که شنیدن نامش آدمی را سرمست از غرور در دنیای بیکران انسانیت میکند و شوری در درونش به غلیان میافتد که صدچندان به خود و این سرزمین افتخار میکند.
«هادی غروی» افتخار ایران در سال ۱۳۴۲ در حالی که فقط یازده سال داشت وارد سازمان جوانان شیروخورشید شد، پس از آن دوران در مقطع دبیرستان هم وارد جرگه جوانان و مددکاران شد و در سال ۱۳۴۹ رسماً به عنوان امدادگر در دورههای کشوری سازمان شیروخورشید حضور یافت تا انسانیت را برای انسانها ترجمه کند.
به عنوان یک امدادگر از زلزله گناباد در سال ۱۳۴۸ تاکنون در همه سانحهها و حوادث حضور داشته، از آن دورانی که زلزلهها در خراسان بزرگ پی در پی اتفاق میافتاد تا رانده شدن کردهای عراق به دلیل رفتار بد حکومت وقت عراق و استقرار آنها در اردوگاههایی که در اسلامآباد غرب برپا شد تا سیل خوزستان، طوفان پاکستان، زلزله الجزایر و ترکیه، مسائل افغانستان و فجایع ملی و در نهایت حضوری فعال در مبارزه با طاغوت تا پیروزی انقلاب اسلامی.
او نخستین دریافتکننده مدال درجه یک «صلح و نوعدوستی» و به دنبال آن اولین دریافتکننده مدال «هانری دونان» به دلیل حضورش در جمعیت هلال احمر است، همچنین به عنوان نخستین استاد بشردوست کشور از استان همدان به دلیل تلاش وافر و بیمنتاش انتخاب شد و عاشقانه انسانها را ورای رنگ، نژاد و قومیت دوست دارد و زندگی خود را وقف بشریت کرده است.
تسکین آلام بشری هدف هلال احمر
این امدادگر قدیمی و ساعی که حالا ۶۸ ساله است از روزهای آغازین کار مورد علاقهاش میگوید:پس از اتمام دوره دبیرستان به دلیل علاقه وافری که داشتم، در دانشگاه وارد عرصه پرستاری و به عنوان عوامل اتاق عمل مشغول به کار شدم.
در دوران فعالیت در اتاق عمل به همراه ۱۷ نفر از همکاران بیمارستان مباشرکاشانی را راهاندازی کردیم، مکان بیمارستان شهید مباشرکاشانی خانه استاندار، سازمان بانوان و کانون پرورش کودکان و نوجوانان بود که به دلیل نیاز آن زمان دانشکده پزشکی به محلی برای آموزش عملی به دانشجویان و آغاز جنگ تحمیلی افتتاح شد.
خدمات پرستاری را در همان سالها آغاز کردم و با همان سمت بازنشسته شدم و پس از آن به ادامه تحصیل پرداختم چراکه پیش از این به دلیل بیماری همسرم که همان اوایل ازدواجمان بروز کرد، فرصت ادامه تحصیل نیافتم و تمام افتخاراتم در جامعه پرستاری و امدادی در حالی بود که به طور همهجانبه حامی و پرستار همسرم بودم.
مشیت الهی بر این بود که همسرم به یکی از نادرترین بیماریهای دنیا مبتلا شود، اما معتقدم با وجود تمام سختیهای زندگی شخصی میتوان گوهری درخشنده بود برای خدمت به انسانها، میتوان انسانیت را برای انسانها ترجمه کرد و این واقعیت را نشان داد انسان، انسان است و تسکین آلام بشری جزو اهداف ما در صلیب سرخ و هلال احمر است.
هم به همسرم تسکین میدادم و هم به انسانهای مختلف خدمت ارائه میکردم؛ برای ادامه تحصیل رشته جامعهشناسی و پرستاری آی سی یو را انتخاب کردم و در این حوزه تا مقطع دکترا تحصیل کردم، اما متاسفانه همسرم از دنیا رفت و مشیت پروردگار چیزی جز این نبود.
این امدادگر از جانگذشته همدانی با افتخار در تمام هشت سال دفاع مقدس، در پشت خطوط مقدم حاضر بود و خدماتی ارزشمند و خاطرات خوبی در تاریخ پرستاری و امدادگری ایران به جای گذاشت به طوری که در آغاز جنگ تحمیلی با پیشنهاد و موافقت استاندار وقت همدان، خانه مسکونیاش را تبدیل به یک بیمارستان ۳۰ تختخوابی کرد و خلاقیتهای او در کار پرستاری جان بسیاری از مصدومان جنگ را نجات داد و در نهایت به عنوان پرستار نمونه جهان در سال ۲۰۰۱ انتخاب شد.
او با افتخار جان بیش از ۲۵۰ انسان را در محیط بیرون بیمارستان جایی که هیچگونه امکانات پزشکی وجود نداشت نجات داده و تندیس ایثار و فداکاری دریافت کرده، او در سال ۱۳۸۶ نیز به عنوان شهروند نمونه همدان انتخاب شده است.
۵۸ سال فعالیت برای خدا
غروی با عشق از دوران تدریس امدادگری میگوید: سال ۱۳۵۰ وقتی ۱۸ سال داشتم کار تدریس را آغاز کردم در آن زمان به اندازهای در یادگیری تلاش و تکاپو به خرج دادم و استخوان خورد کردم که در کشور شناخته شده بودم و در عرصه آموزش کمکهای اولیه و تربیت مربیان امداد و نجات ورود کردم تا امروز که آخرین کلاسهایم در استان گیلان برای مقابله با کرونا برگزار شد، ادامه دارد.
در طول ۵۸ سالی که در خدمت هلال احمر و صلیب سرخ بودم، یک روز همکاری خودم را با هلال احمر قطع نکردم به طوری که «گر مرد رهی میان خون باید رفت» نمیشود یک روز، دو روز، یک سال، دوسال یا چند سال در یک سازمان مردم نهاد و بشردوست باشیم و سپس آن را رها کنیم و به هزار و یک دلیل بگوییم که میرویم، کجا برویم؟ چه جایی بهتر از اینجا که بیآلایش، بیتکلف و بدون هیچ چشمداشتی بشود، کار کرد.
یکی از افتخارات من این است برای هیچ یک از کلاسهایم هزینه نمیگیرم و تنها فی سبیل الله تدریس میکنم، ۵۸ سال زیر یک پرچم و علم با همان مشی و طرز فکر ماندن و انگارههای ذهنی اقدامی است که نسل جوان امروز باید یاد بگیرند.
نمیشود یک هفته دو هفته برای زلزله کرمانشاه، سیل خوزستان وارد هلال احمر بشویم و بعد رها کنیم، باید آن مشی فکری، اندیشه و انگیزه در خدمت به بشریت و انسانیت را همواره حفظ کرد.
فرصت دوباره حیات بهترین خاطره است
امدادگر نمونه ایران از بین صدها خاطره خوب و بد در مسیر نجات جان انسانها به یکی از آنها اشاره میکند و ادامه میدهد: در بمباران انبار نفت همدان در دوران دفاع مقدس، بیم این میرفت که پمپ بنزینهای همدان بمباران شود، ساعات اولیه شب بود که هواپیماهای عراقی حمله کردند و بمباران شروع شد و انبار شرکت نفت بمباران شد به طوری که وقتی دود و آتش به آسمان بلند شد، همه فهمیدند که کدام نقطه مورد اصابت قرار گرفته است.
مجروحین و مصدومین دورتر از محل واقعه را زودتر به بیمارستان رساندیم در این مواقع قانون به نام تریاژ وجود دارد که در ترپاژ مصدومین اولویتبندی شده و خدمات دریافت میکنند.
به محض بمباران من مسؤول تریاژ و مشغول به کار شدم، دو تا از همکاران بیماران ما یک جسد را به سمت سردخانه میبرند، من اعلام کردم که من این مصدوم را معاینه نکرده و ندیدم، آنها گفتند که شهید است.
اما با توجه به مسوولیتی که متوجه کارم بود به دنبال آنها به سمت سردخانه دویدم و در حیاط بیمارستان به جسد رسیدم همانجا مصدوم را معاینه کردم و متوجه شدم که ظاهراً فوت کرده، دست تنها و بدون فوت وقت سی پی آر قلبی و ریوی انجام دادم تا ضربان قلبش بازگشت، از ناحیه یکی از پاهایش دچار سانحه شده بود و خون فوران کرد به زحمت جلوی خونریزی را گرفتم و به اتاق عمل منتقل شد متاسفانه این مجروح یکی از پاهای خود ر. ا. از دست داد، اما هنوز در شهر در حال زندگی است و خدا را شکر که از نعمت زندگی محروم نشد.
خدمت عاشقانه به انسانها
غروی همان الگوی امدادگری در دنیا سخنانش را با توصیههای دلسوزانه به داوطلبان ادامه میدهد: آغاز هفته جهانی صلیب سرخ و هلال احمر است و در تمام کشورهای دنیا که جزء هلال احمر هستند این هفته بزرگ داشته میشود.
به همه دختران و پسرانم هفته صلیب سرخ و هلال احمر را تبریک میگویم و توصیه میکنم رنگهای سیاسی، قومیتی و امثال این موارد که گاهی موانعی را در راه خدمت بیغرض به انسانها ایجاد میکند را نادیده بگیرند، ما در صلیب سرخ هفت اصل داریم که مهمترین آن بیغرضی است.
بر اساس این طرز تفکر، مشی هلال احمری خود را ثابت قدم ادامه دهند و آماده باشند برای حوادثی که در ایران رخ میدهد، ما چهارمین کشور حادثهخیز آسیا و هفتمین کشور حادثه خیز دنیا هستیم و باید همیشه آماده باشیم.
باید خود را آماده کنیم تا با زلزله ۶.۵ ریشتری مثل بم ۴۵ هزار کشته ندهیم و نسبت به این موارد آگاهی پیدا کنیم، دانشپذیر و دانشجو باشیم تا بتوانیم برای فردای ایران یک پروتکل و برنامهریزی بسیار مثبت و خوبی را پیریزی کنیم.