مرکز خدمات روانشناسي آرامش معاونت اجتماعي پليس کرمانشاه
کد خبر: ۴۱۴۳۰۹
تاریخ انتشار: ۰۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۴۲ 27 April 2017
 خشونت رفتاري بين همسران، مشکل تمام افراد خانواده است، فرزندان، از آنجا که در حال رشد جسمي و روحي هستند تجربه ي خشونت ها را عميقاً جذب کرده و رنج بسياري خواهند برد. 
اگر چه ممکن است اثرات خشونت در خانواده بر روي فرزندان بلافاصله و در ظاهر نمايان نباشد، ولي بتدريج اين اثرات در روح و روان کودکان انباشته شده و سرچشمه مشکلات رفتاري و روحي براي آينده خواهد بود. 
کودکاني که در محيط خشونت آميز خانواده (جنگ و دعوا مرافعه بين پدر و مادر) بزرگ مي شوند، دو حالت از موقعيت و محيط را تجربه مي کنند. يکي زماني است که خشم و خشونت رفتاري در حال اتفاق است و آنها با تمام وجود شاهد آن هستند. 
ديگري زماني است که خشم و خشونت خوابيده و تا مدتي در ظاهر آرامش برقرار است تا دوباره خشونت رفتاري به هر دليلي از سرگرفته شود. 
در اين دوران، خانواده حتي ممکن است از نظر ديگران خيلي شاد و خوشحال بنظر بيايد. اما فرزندان بتدريج ياد گرفته اند که اين آرامش و شادي و خوشحالي ادامه نخواهد داشت ودير يا زود، خشونت رفتاري اتفاق خواهد افتاد، بنابراين فرزندان اعتماد به دوران آرامش را از دست مي دهند. 
اثرات اين تجربه روي آنها به قرار زير است:
1- آنها ياد مي گيرند که دوران شاد و آرام با دوامي ندارد. 
2-در اضطراب و دلهره هميشگي هستند که هر روز و هر ساعت رفتار خشونت آميز آغاز شود. 
3- آنها نمي توانند اضطراب و نگراني خود را بازگو کنند و در سکوت خود رنج مي برند. 
4- اين اضطراب ها و دلهره هاي دروني، بصورت رفتارهاي نامناسب (Acting out) از آنها سر مي زند.
  اين احساس نا کفايتي تبديل به احساس اضطراب و استيصال مي شود و فرد را از آنجا که مي خواهد اين احساسات ناکفايتي را در خود فراموش کند، به طرف رفتارهاي خشونت آميز و کنترل کردن اشخاص نزديک به او همچون همسر روي مي آورد. 
کودکان خردسال اغلب اوهام يا پندارهايي ترسناک را تجربه مي کنند، احساس تنها ماندن دارند و مايل هستند واقعيت وضع خانواده را ناديده بگيرند . والدين به دليل تنشي که خود دارند ،اغلب نمي توانند کودکان را به زندگي دوباره اميدوار و کمکشان کنند تا وضع را درک کنند. 
کودکان بزرگتر نيز احساس درماندگي مي کنند، قدرت تفکر و مقابله خود را از دست مي دهند و حتي نشانه هاي روان تني بروز مي دهندکه نشانگر اضطراب آنهاست. در نهايت اين قبيل کودکان تابِ مقاومت در مقابل آسيب هاي فردي و اجتماعي را نخواهند داشت زيرا از والديني مقتدر و سالم به لحاظ رواني برخوردار نبودند و لذا تاب آوري در آنها شکل نمي گيرد. 
در اين نوع شرايط خانوادگي، تمام افراد خانواده احساس خجالت زدگي و شرم دارند. فردي که خشونت و اذيت را وارد مي کند، معمولاً خود نيز احساس بدي نسبت به خويش و توانايي هاي خود دارد. واحساس نا کفايتي مي کند. اين احساس نا کفايتي تبديل به احساس اضطراب و استيصال مي شود و فرد را از آنجا که مي خواهد اين احساسات ناکفايتي را در خود فراموش کند، به طرف رفتارهاي خشونت آميز و کنترل کردن اشخاص نزديک به او همچون همسر روي مي آورد. 
فردي که مورد خشونت واقع شده، احساس خجالت زدگي و شرم دارد. چون او هم احساس ناکفايتي مي کند که چرا نمي تواند خانواده را آرام نگه دارد و شايد تقصيري متوجه اوست. 
براي فرزندان نيز يک احساس عميق خجالت و شرم از خانواده بوجود مي‌آيد. آنها احساس مي کنند که خانواده ي آنها با خانواده هاي ديگر خيلي فرق دارد و نمي خواهند کسي بداند که در خانواده آنها چه مي گذرد. 
اين احساس شرم و خجالت زدگي باعث مي شود که خانواده بسته و توي خود باشد و مسئله خشونت و اذيت آزار را از اطرافيان پنهان کند. اين راز داري و بسته بودن (توي خود بودن) شانس کمک گرفتن براي رفع مشکل را تقريباً غير ممکن مي سازد. در نتيجه فرزندان هم شانس گرفتن کمک هاي روان درماني را براي رفع اثرات خشونت هاي رفتاري خانواده از دست مي دهند. 
پژوهش ها نشان داده که فرزنداني که خشونت هاي خانوادگي را تجربه مي کنند، احساس مي کنند خيلي چيز ها را در زندگي از دست داده اند؛من جمله از دست دادن امنيت در خانواده و ارزش انساني و احترام و محبت. 
در اين نوع شرايط خانوادگي، فرزندان بتدريج تمايل به اطاعت نکردن و زير بار حرف پدر و مادر نرفتن و حتي مخالفت با آنها پيدا مي کنند و اينگونه رفتارها سپس به رفتارهاي تهاجم گري، نه تنها به طرف پدر و مادر، بلکه به بزرگترهاي ديگر در محيط (معلم و کارمندان مدرسه) منجر مي شود. 
متقابلاً اين رفتار ها و حالت ها فرزندن را در خطر مشکلات مدرسه اي قرار مي دهد و در نتيجه به تعليم و تربيت آنها لطمه مي زند و آنها را حتي در خطر درگيري با قانون قرار مي دهد. 
پژوهش ها نشان داده که فرزنداني که خشونت هاي خانوادگي را تجربه مي کنند، احساس مي کنند خيلي چيز ها را در زندگي از دست داده اند؛من جمله از دست دادن امنيت در خانواده و ارزش انساني و احترام و محبت. 
در صورتي که فرزندان کمکي نداشته باشند تا تجربيات تلخ آنها تجزيه و تحليل شده و از فشار اين عواطف منفي رهايي پيدا کنند (روان درماني)، اين عواطف منفي را بصورت خشونت بروز خواهند داد. 
اين خشونت هاي رفتاري ممکن است به طرف خود آزاري و يا به اطرافيان نزديک در خانواده و يا در آينده در روابط با همسران خود بروز يابند. 
تهيه و تنظيم: مرکز خدمات روانشناسي آرامش معاونت اجتماعي  پليس کرمانشاه
 
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار